عیار نویسندگی را باید با رمان امام حسینی محک زد
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۶۷۵۰۳۳
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: مسعود آذرباد نویسنده کتاب «یورش سرد» یادداشتی را با نگاهی به کتاب «نشانِ حُسن» نوشته که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
مشروح این یادداشت را در ادامه میخوانید:
«حتی اگر در عمرمان یک رمان عاشورایی نخوانده باشیم و مهمتر از آن زیارت اباعبدالله نرفته باشیم، بالاخره روضه که رفتهایم، هیئت که بودهایم، دسته سینهزنی و زنجیرزنی که دیدهایم، از چای و شربت موکبها که نوشیدهایم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به نظرم یک نویسنده اگر میخواهد عیار نویسندگیاش را محک بزند باید رمان امام حسینی بنویسد. نه صرفاً بهخاطر آنکه ارباب اجازه بدهد. آن که سر جای خودش. بهخاطر آنکه مخاطب رمان عاشورایی، خاصترین مخاطب کتابخوان دنیاست. مخاطبی که عاشورا را از همان بچگی زیست کرده و تا روزی که زنده باشد زیست میکند. در روضههای خانگی، در حسینیههای شلوغ، در صف زنجیرزنی، پای روضه قبل مداحی، وسط گریههای مداح. برای مخاطب رمان عاشورایی حرف جدید زدن کار سختی است.
اما با همه این سختیها اگر لطف اهل بیت باشد باز هم همیشه چیزی پیدا میشود که به دل مخاطب کتاب عاشورایی بنشیند. یکیاش همین «نشانِ حُسن». یک کتاب بیادعا که مثل پیرغلامهای اباعبدالله است. هم شور دارد، هم شعور. نشان حُسن رفته سراغ آدمی که در کربلا حرفش را شنیدهایم و اصلاً یک شب روضه مال اوست. اسم قاسم که میآید پشت بندش «احلی من العسل» هم میآید. اما چند نفرمان میدانستیم کریم اهل بیت (علیهالسلام) غیر از قاسم چند شیربچه دیگر هم برای جانفشانی برای برادرش تربیت کرده است؟ در واقع نشان حُسن ماجرای خانواده و فرزندان امام حسن است در کربلا. از زمان مرگ پسر ابوسفیان تا روز عاشورا.
آدم موقع خواندن نشانِ حُسن کیف میکند وقتی از خردهماجراهای خانواده امام حسن باخبر میشود. نه اینکه نویسنده بخواهد حرفهای تکراری بزند یا خودش را درگیر ماجراهای خالهزنکی و دم دستی بکند. گفتم که. نشان حُسن مثل یکی از پیرغلامهای اباعبدالله است. فقط شور خالی نیست، سراسر شعور است. ادب در این کتاب موج میزند. جنس این ادب هم صرفاً از جنس ادب فامیلی و رابطه خانوادگی نیست؛ از جنس شناخت است. آدمی که امام نیست، یک امامزاده معمولی است. اما تمام همّ و غمّش این است که با تمام ضعفها و کمبودهایش میخواهد برای امامش همه جوره قدم بردارد. معیار همه چیز زندگیاش امام است با اینکه میداند او کجا و امامش کجا. امامی که عمو هم هست!
خانم مهدوی در داستانش، با انتخاب سه راوی، همه قضایای این خانواده را تا جایی که توانسته پوشش داده است. نفیله، همسر امام حسن و مادر قاسم، حسن مثنی پسر دوم امام حسن و قاسم پسر کوچکتر امام حسن سه راوی این داستان هستند و چه انتخاب خوبی کرده است که برای هر کدام در ابتدای فصل، عنوانی انتخاب کرده است؛ آفتاب و ماه و آئینه.
در نشانِ حُسن، امام حسین را کمتر میبینیم. اتفاقات و داستانهایی را میخوانیم که کمتر از آن سراغ داشتهایم. نسبتهای خانوادگی که تا پیش از آن کشفشان نکرده بودیم و کسی به ما نگفته بود. بعد خواندن نشانِ حُسن روضه مسلم برایمان جور دیگری معنی میشود. وقتی میفهمیم که مسلم، شوهر خواهر اباعبدالله بوده. از حواشی ماجرای مسلم نمیگویم، خودتان در رمان بخوانید. یا اینکه اولین ازدواج فامیلی در میان اهل بیت، میان حسن مثنی و فاطمه دختر امام حسین در میان راه کربلا بوده است. کتاب از این چیزها کم ندارد. آدم وقتی نشان حُسن میخواند حبّش به اهل بیت بیشتر میشود.
اما این حب همینطوری نیامده. نویسنده نیامده با کلمات احساسی و گرتهبرداری از عبارات خیالی و شعرگون حال مخاطبش را عوض کند. زحمتی را که نویسنده کشیده هم از اتفاقات تاریخی جدید و فراوانی که در داستان آورده میتوان فهمید هم از جزئیات تاریخی که در کارش دیده میشود. از توصیفها و عباراتی که آورده است، از زبان و لحنی که به کار برده است.
«نشانِ حسُن» نه سنگین و عصاقورت داده حرف میزند نه سانتیمانتال و اغراق شده. زبانش شستهرفته است، حشو و زوائد ندارد، ادب دارد، هم با مخاطب صمیمی است هم حرمت اهل بیت را نگه داشته است. اینها چیز کمی نیست. زنانگیاش هم بهجا است. نه بوی فمینیسم اسلامی میدهد نه شعارزده و سطحی است.
نویسنده فقط با توصیفات تاریخی، کارش را جلو نبرده است، بلکه این فهم تاریخی است که در کتاب وجود دارد. نویسنده به همه آدمهایی که در داستانش آمده فرصت حرف زدن داده است حتی اگر آن حرفها به مذاق ما خوش نیاید. عقلانیت شیعی در کنار مسئله ولایت خوب و درست از کار درآمده است.
«نشان حُسن» کتابی است که مخاطب خاص عاشوراییخوان را میتواند راضی کند. نشانِ حُسن خودش یک تنه هیئت است. میشود با یک پرچم و کنج خلوتی و رمان نشانِ حُسن، برای اباعبدالله عزاداری کرد. هیئتی که هم تحلیل خوب به آدم میدهد و هم به وقتش اشک آدم را در میآورد.
راستی شما هم مثل حس کردید این کتاب را میشود نشان حَسن هم خواند؟ نظرتان چیست؟
کد خبر 5555809 فاطمه میرزا جعفریمنبع: مهر
کلیدواژه: کتاب نشان حسن عاشورا امام حسین ع کتاب و کتابخوانی کتابستان معرفت معرفی کتاب محرم 1401 حسینیه مهر روایت محرم معرفی کتاب عاشورا موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران کتاب و کتابخوانی امام حسین ع ادبیات دفاع مقدس کربلا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انقلاب اسلامی ایران نقد کتاب فرهنگسرای اندیشه رمان عاشورایی نشان ح سن امام حسن اهل بیت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۶۷۵۰۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پل آستر درگذشت
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از آسوشیتدپرس، پل آستر نویسنده مشهوری که ۳۴ عنوان کتاب در کارنامه دارد و تقریبا بیشترشان به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند، بر اثر ابتلا به سرطان در ۷۷ سالگی از دنیا رفت.
وی علاوه بر کتابهایی چون «سه گانه نیویورک»، فیلمنامه نویس «دود» وین وانگ و کارگردان فیلم «لولو روی پل» بود.
آستر با انتشار اولین کتابش با عنوان «اختراع انزوا» با تحسین منتقدان روبه رو شد.
جایگاه او به عنوان یکی از برجستهترین نویسندگان آمریکایی با مجموعهای از سه داستان مرتبط با هم که به عنوان «سهگانه نیویورک» منتشر شد، تثبیت شد. این ۳ کتاب شامل «شهر شیشه ای» (۱۹۸۵)، «ارواح» (۱۹۸۶) و «اتاق قفل شده» (۱۹۸۶) هستند. کتابهای سهگانه برای پرداختن به پرسشهای اگزیستانسیال، با موضوع رمان پلیسی بازی میکنند.
جویس کارول اوتس، رماننویس، در سال ۲۰۱۰ نوشت، آستر برای «داستانهای پست مدرنیستی بسیار شیک و معماییاش که در آن راویها بندرت قابل اعتماد هستند و بستر داستان دایم در حال تغییر است، شناخته شد».
داستان های او اغلب با مضامین تصادف، شانس و سرنوشت بازی می کنند. بسیاری از قهرمانان او خود نویسنده هستند و مجموعه آثار او خودارجاعی است و شخصیتهایی از رمانهای اولیه دوباره در رمانهای بعدی ظاهر میشوند.
منتقد مایکل دیردا درباره آثار آستر مینویسد: از زمان «شهر شیشهای»، اولین جلد از سهگانهاش در نیویورک، آستر سبکی شفاف و اعترافی را به کمال رساند، سپس از آن برای نشان دادن قهرمانان سرگردان در دنیایی به ظاهر آشنا استفاده کرد که به تدریج با تهدیدهای مبهم و توهم احتمالی، مملو از ناراحتی فزاینده میشوند.
آستر خالق ۱۸ رمان بود که از این میان چندین عنوان به فیلم تبدیل شده اند که «موسیقی شانس» از آن جمله است.
او بعدها خودش فیلمنامههایی نوشت که با فیلمنامه «دود» (۱۹۹۵) با بازی هاروی کایتل، ویلیام هرت و جیانکارلو اسپوزیتو شروع شد. وی با این فیلمنامه جایزه معتبر ایندپندنت اسپرایت را برای بهترین فیلمنامه اول کسب کرد.
همکاری او با وانگ ادامه پیدا کرد و این دو به طور مشترک دنبالهای به نام «آبی در چهره» را کارگردانی کردند که دوباره کایتل و اسپوزیتو به همراه لو رید، میرا سوروینو و مدونا در آن بازی کردند. آستر در نوشتن فیلمنامه «مرکز جهان» اثر وانگ نیز نقش دارد.
سال ۱۹۹۸، آستر همراه کایتل، سوروینو و ریچارد ادسون فیلمنامه «لولو روی پل» را نوشت و کارگردانی کرد. او سال ۲۰۰۷ در فیلم «زندگی درونی مارتین فراست» با بازی دیوید تیولیس، ایرنه جاکوب و مایکل ایمپریولی بار دیگر همین وظیفه را انجام داد.
رمان «۴۳۲۱» آستر در سال ۲۰۱۷ در فهرست نهایی جایزه من بوکر قرار گرفت.
کد خبر 6093756