Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش پارس نیوز، 

همزمان با فرارسیدن ایام عزاداری بیست و هشتم صفر و رحلت جانسوز پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)، شاعران کشورمان اشعاری را سروده‌اند، که برگزیده ابیات آن‌ها را در زیر می توانید، بخوانید.

پیش چشم قاسم و نجمه ، حسن از حال رفت

در مدینه آن غریب در وطن از حال رفت

تا که شد محروم از عطر کریم اهل بیت

خاک مصر و یثرب و شام و یمن از حال رفت

روزه بود و تشنه بود و زهر جای آب خورد

عاقبت در خانه اش از ظلم زن از حال رفت

«لِعَلیٍّ و لِزهرا و حَسنْ” سوخت دلم»

انَّ فِی الجنهِ نهراً مِن لَبَنْ” از حال رفت

لخته لخته از دهانش خون درون تشت ریخت

تا که شد خونین عبا و پیرهن از حال رفت

ظاهرا در بستر اما باطنا در کوچه بود

زیر لب میگفت “مادر را نزن”، از حال رفت

لحظه ی آخر خبر داد از غریبی حسین

زینب غمدیده اش از این سخن از حال رفت

چشمهایش را که بست ام البنین از پا نشست

پس ابوفاضل یل لشکر شکن از حال رفت

پیکر بی جان او شد تیر باران و حسین

وقت در آوردن تیر از بدن از حال رفت

وای از روز حسین و آه از کرببلا .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

.

فاطمه در مقتل آن بی کفن از حال رفت

سید حجت بحرالعلومی

سوزاند غم کوچه و مادر جگرش را

چیدند در آن کوچه یِ غم …بال و پرش،را

کابوس مجسم شده در خواب و خیالش

آن روضه که خم کرده، قیامِ کمرش را

سیلی زد و مادر به زمین خورد و حسن مُرد

وقتی که نشد دفع نماید …خطرش را

می دید که رد شد ز سرش دستِ حرامی

افسوس نشد سد کند آن لحظه سرش را

با اشک و سکوتش همه جا دوخته عمری

بر رشته یِ آن چادر خاکی ،نظرش را

بالشتِ سرش چادر خیسی شده هرشب

از بس که کشیدَسْت… بر آن چشمِ ترش را

جز او که شنیدَست زِمهمان…سَرِ سفره

در جای تشکر… بد و سَبِّ پدرش را

عمری ست که با خون جگر…حبس نموده

در سینه یِ خود آهِ دلِ پُر شَـررَش را

با خط خودش وقف حسین بن علی کرد

در کرب و بلا نخل امید و ثمرش را

ای کاش نمی دید حسن در صفِ دشمن

از اسب زمین خوردنِ سختِ پسرش،را

منصوره محمدی مزینان

در پیشِ من آتش مزن بال و پَرَت را

خونین مکن جان پدر چشم تَرَت را

فردا همینکه جمع کردی بسترم را

آماده کن کم‌کم عزیزم بسترت را

آماده کن از آن کفنها دومین را

بیرون بیاور یادگار مادرت را

بگذار روی سینه‌ام باشد حسینت

بگذار بر قلبم حسن را دخترت را

بگذار با طفلان تو قدری بسوزم

حالا بگویم حرفهای آخرت را

زاری مکن بر حال من با حال و روزت

خاکی مکن دنبال بابا معجرت را

تو بار شیشه داری و می‌ترسم از تو

خیلی مواظب باش طفل دیگرت را

وقتی که می‌ریزند هیزم روی هیزم

وقتی که می‌سوزاند آتش سنگرت را

بابا حواست باشد آنجا مُحسنت را

بابا مواظب باش پشتِ در سرت را

ای کاش می‌شد روضه‌ی بازو نمی‌شد

وقتی علی می‌شوید آهسته پَرَت را

این جمله‌ی آخر عزیزم با حسین است:

“با خود مَبَر در قتلگه انگشترت را”

حسن لطفی

یاس سپید باغ بهاران من بیا

نور پُر از تلألؤ چشمان من بیا

لرزه نشسته بر تن و دستان من بیا

جان میدهم کنار تو ای جان من بیا

اشک فراق بر رُخ بابا چکیده است

زهرای من زمان جدائی رسیده است

ای راحتی این نفس آخرم بیا

خواهم که توشه ام بدهی دخترم بیا

سایه زده اجل به سرم بر سرم بیا

ای مهربانتر از پدر و مادرم بیا

آهی برای این دل غم پرورم بکش

تا سالم است دست تو روی سرم بکش

غصه نخور زمان جدائی زیاد نیست

از پیلهء فراق رهایی زیاد نیست

ذکر پدر پدر به کجائی زیاد نیست

تا اینکه در برم تو بیائی زیاد نیست

آماده باش بعد من از راه میرسی

با صورتی گرفته تو ای ماه میرسی

تو بعد من بلاکش غم بی نهایتی

تنها سپر برای امام و ولایتی

حامی حیدری و خودت بی حمایتی

در شعله یاعلی تو گردد حکایتی

بعد من از زمانه تو بیزار میشوی

مجروح ضربهء در و دیوار میشوی

زهرای من به خواب و به رؤیا بگو علی

در پشت در به نیّت بابا بگو علی

شعله اگر که سوخت تنت را بگو علی

در کوچه زیر مشت و لگد ها بگو علی

دشمن به اهل بیت چه گستاخ میشود

با میخ داغ جسم تو سوراخ میشود

زهرا بیار این دم آخر حسین را

زهرا بیار جان پیمبر حسین را

تا بینمش به چشم زخون تر حسین را

تا بوسه اش زنم لب و حنجر حسین را

وقتی که روز خواهر او میشود سیاه

می آیم از بهشت به گودال قتلگاه

وقتی زتشنگی به زمین مانده ردّ پاش

بر جای بوسه ام نوک خنجر کشد خراش

بی فایده ست هر چه کند قاتلش تلاش

پس با لگد کند به روی خاک جابجاش

اینگونه است خصم چنین حَربه میزند

از پشت سر به گردن او ضربه میزند

مجتبی صمدی شهاب

به مهربانی و دست کریم شهرت داشت

برای مردم بی رحم نیز رحمت داشت

سه سال هسته خرما مکید و راضی بود

بزرگ بود ولی اینچنین ریاضت داشت

ز دشمنان خودش بارها عیادت کرد

شبیه دوست به بیگانه ها عطوفت داشت

کمک به پیر زمینگیر و کودکان میداد

اکرچه کون و مکان را همه به خدمت داشت

چقدر سنگ زدند و چقدر زخمی شد

صبور بود دراین راه و استقامت داشت

به ذولفقار علی تکیه داشت وقت خطر

تبوتش همه جا تکیه بر ولایت داشت

هرآنچه درشب معراج دید فاطمه بود

زمان بوسه به دستش هوای جنت داشت

حسین را بروی شانه های خود میبرد

برای بردن او نیت عبادت داشت

همیشه خواند ز کوچه ز عصر عاشورا

میان خانه خود روضه داشت هیئت داشت

سید پوریا هاشمی

بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن

کُشتی مرا از گریه‌ی بسیار بس کُن

ای چند شب بیدار مانده آب رفتی

ای چند شب گریانِ من اینبار بس کُن

بس کُن کنارِ بسترم خیس است زهرا

آتش نزن بر این تنِ تَب دار بس کُن

رویت ندارد طاقتِ این اشکها را

طاقت ندارد اینهمه آزار بس کُن

باید ببینی روزهایِ بعد از این را

باید بمانی با غمی دشوار بس کُن

باید بگویم روضه‌های بعد خود را

باید بسوزی بعد از این دیدار بس کُن

ای کاش بعد از من کسی جایت بگوید

با هیزم و با آتش و دیوار بس کُن

ای کاش میگفتند خانوم بچه دارد

ای کاش میگفتند با مسمار بس کُن

در کوچه میاُفتی کَسی غیر از حسن نیست

با گریه می‌گوید که در انظار بس کُن

در کوچه میاُفتی و می‌گوید به قنفذ

اُفتاد دستِ مادرم از کار بس کُن

دستت مغیره بشکند حالا که اُفتاد

از چادرِ او پایِ خود بردار بس کُن

بگذار یک جمله هم از گودال گویم

خون گریه‌ات را کربلا بگذار بس کُن

وقت هزار و نُهصد و پنجاه زخم است

ای نیزه‌ی خونبار این اصرار بس کُن

این ناله‌هایِ دخترت پیشِ حرامی است

با شمر می‌گوید نزن نشمار… بس کُن

حسن لطفی

هر که خوانش بیش، مسکین و گدایش بیشتر

هر کسی هم که گدایش بیش، جایش بیشتر

کلّ فرزندان زهرا سفره‌دارند و کریم

بینِ اولادِ کریمش؛ مجتبایش بیشتر

رزق دنیا درمی‌آید از تنور خانه‌اش

هر که نانش بیش، خیلِ بی‌نوایش بیشتر

تا نفس دارم به عشقِ او نفس خواهم کشید

بعدِ مرگم نیز، می‌میرم برایش بیشتر

کیمیای عشقِ او از خاک، می‌سازد طلا

خاکسارش می‌شود سهمِ طلایش بیشتر

هر چه دل‌ها بیشتر از داغِ قبرش بشکند

می‌شود اندازه‌ی صحن و سرایش بیشتر

می‌کند زهرا برای گریه‌کن‌هایش دعا

هر که اشکش بیشتر؛ سهم دعایش بیشتر

روضه می‌خوانم ولی مستور، در لفافه‌ها

از مدینه دلخور است؛ از کوچه‌هایش بیشتر

هر شبی کابوس داغِ کوچه مهمانش شود

می‌شود فردای آن شب؛ های‌هایش بیشتر

رضا قاسمی

ای طشت یاریم‌ بده دیگر بریده ام

این زهر را را به قصد شفایم چشیده ام

کم سن و سال بودم و پیری به من رسید

مانند شمع قطره به قطره چکیده ام

راضی به مردنم که نبینم‌ مغیره را!

من‌ ناز مرگ‌ را به دل و جان خریده ام

عمری ز کوچه رد شدم و سوخت صورتم!

کوچه‌ نرفته ای‌ که‌ بدانی چه دیده ام

نامحرمی به مادر من حرف تند زد

جایی نگفته ام که چه حرفی شنیده ام!

سنگین‌ شدست گوش حسن مثل مادرم

آزرده از صدای بلند کشیده ام!

ناموس مرتضی به کمک احتیاج داشت

فریاد زد حسن! کمکم‌ کن خمیده ام!

این تنگی نفس اثر زهر کینه نیست

از کوچه تا به خانه فراوان دویده ام

سید پوریا هاشمی

درحسینیه ی جبین روضه است

خط به خط گریه، چین به چین روضه است

آسمان گریه کرده بالأخره

هرشبی راکه در زمین روضه است

به کجا می روی؟در عالم اگر؛

خبری هست در همین روضه است

سند ادعای من محشر

که بفهمی تمام دین روضه است

هدیه ی ما به ساکنان بهشت

باز در روز واپسین روضه است

درمیان اهالی گریه

اولین روضه آخرین روضه است

اینکه بعد از غدیر،پیغمبر

ازعلی گفت و گفت، این روضه است

زهر کم کم براو اثر می کرد

زردی چهره هم یقین روضه است

*لفظِ اِرْجِع فاِنَّه یَهْجُر

تا قلم خواست بدترین روضه است

با گریزش شکستن دندان

وسط کوچه اولین روضه است

با دلیل شهادت زهرا

لفظ پیغمبر امین روضه است

شتر سرخ درجمل فتنه است

اسب اما بدون زین روضه است

روضه ازاین به بعد رفت به دشت

روضه دنبال خواهرش می گشت

روضه شد عاطفی دمی که حسین

یک قدم رفت یک قدم برگشت

باغدیر و کریم و بزم شراب

روضه می زد گریز هی بر تشت

کاش بودم پس از دوماه عزا

پشت باب الجواد، ساعت هشت

مهدی رحیمی

نمی خواهم بگویم آنچه بین کوچه ها دیدم

مکن اصرار ای زینب بدانی آنچه را دیدم

به بند غم گرفتار و اسیرم تا دم مرگم

که بند ریسمان بر گردن شیر خدا دیدم

خدا داند که آن سیلی شروع دردهایم شد

به یک لحظه در آن کوچه دو صد کرب و بلا دیدم

از آن خنجر که بر پایم نشست هرگز نمی نالم

که من مسمار را در سینه خیر النساء دیدم

شرار طعنه و زخم زبان از زهر بد تر بود

چه گویم من چه از دوستان بی وفا دیدم

در این غربت شبیه جد خود خیر البشر هستم

که از ملعونه ای همسر نما جور و جفا دیدم

جواد حیدری

 

انتهای پیام/

 

منبع: پارس نیوز

کلیدواژه: عزاداری پیامبر اکرم مصر یمن خواب زمین پدر شعله اهل بیت خاک خرما کودکان گریه کربلا زهرا چین دین فتنه زینب شیر آماده باش خاک زمین شیر عزاداری پارس پارس نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۴۱۶۷۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهید حسین اسکندرلو را بیشتر بشناسیم

گردان‌های حضرت علی‌اصغر و المهدی زودتر از دیگر گردهان‌های عمل‌کننده درگیر نبرد با دشمن شدند. در همان ساعت‌های نخست درگیری تعدادی از تانک‌های دشمن منهدم شدند و تلفات زیادی دادند. تا اینکه صبح ۱۲ اردیبهشت سال ۶۵ تقریبا درگیری تن به تن میان رزمندگان ایرانی و عراقی در رمل‌های فکه آغاز شد.

به گزارش ایسنا، حسین اسکندرلو دوازدهم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۴۱ در جنوب تهران به دنیا آمد. در روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ از اولین کسانی بود که با تصرف پادگان تسلیحاتی خیابان پیروزی تهران، به مردم کمک کرد.

پس از پیروزی انقلاب، مدتی در کمیته انقلاب اسلامی به حراست از آرمان‌های مردم پرداخت و پس از آن به عضویت رسمی سپاه در «گردان ۷» پادگان امام حسین (ع) درآمد. با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه‌ها شد و در سمت‌هایی چون معاونت گردان حنین، عضو شورای فرماندهی سپاه سر پل‌ذهاب، مسئول بسیج سپاه غرب و فرمانده گردان‌های سلمان، زهیر و علی‌اصغر (ع) به دفاع از میهن اسلامی پرداخت که در این مدت چندین بار نیز مجروح و شیمیایی شد و در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۵ درعملیات «سیدالشهدا (ع)» منطقه «فکه» بر اثر اصابت گلوله مستقیم دوشکا به گردنش در روز تولدش به شهادت رسید.

سردار ابوالفضل مسجدی از همرزمان شهید حاج حسین اسکندرلو و مسئول روایت‌گری و زیارت‌گاه‌های کل سپاه در گفت‌وگو ایسنا، درباره لحظه شهادت این فرمانده شجاع و عملیات «سیدالهشدا(ع)» می‌گوید: این عملیات روز ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۶۵ در پی اجرای استراتژی «دفاع غیرمتحرک» عراق به مرحله اجرا درآمد. عراقی‌ها توانسته بودند در این زمان تا نزدیکی‌های «فکه» و «تپه سبز» پیشروی کنند. اگر جلوی عراقی‌ها گرفته نمی‌شد می‌توانستند تا جاده اندیمشک ـ اهواز بیایند. به همین خاطر، حاج علی فضلی که آن زمان فرماندهی گردان‌های لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) را بر عهده داشت، تمامی فرمانده گردان‌ها را در ساختمان نجف اشرف فرا خواند و به آنها یادآور شد که نیروی زمینی سپاه به ما تکلیف کرده است تا عملیاتی برای مقابله با پیروی دشمن انجام بدهیم.

این فرمان باید در کمترین زمان ممکن انجام می‌شد. از آن‌جایی که مدتی عملیاتی در منطقه طراحی و اجرا نشده بود تعدادی از نیروها در حال بازگشت به تهران بودند. حاج حسین، خیلی زود کسی را به راه‌آهن فرستاد تا بچه‌ها باز گردند. طرح و نقشه عملیات در ۴۸ ساعت ریخته شد. در خاطرم هست که ۶ گردان از لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) برای انجام این عملیات آماده شدند. گردان «علی‌اصغر» به فرماندهی حاج حسین اسکندرلو، گردان «المهدی» به فرماندهی شهید حسنیان، گردان «علی‌اکبر» به فرماندهی برادر تقی‌زاده، گردان «زینب» به فرماندهی حاج خادم و گردان «قاسم» به فرماندهی غلامی آماده شدند. نیروهای حسین اسکندرلو در اردوگاه «فرات» در دزفول مستقر بودند.

گردان‌های حضرت علی‌اصغر و المهدی زودتر از دیگر گردهان‌های عمل‌کننده درگیر نبرد با دشمن شدند. در همان ساعت‌های نخست درگیری تعدادی از تانک‌های دشمن منهدم شدند و تلفات زیادی دادند. تا اینکه صبح ۱۲ اردیبهشت سال ۶۵ تقریبا درگیری تن به تن میان رزمندگان ایرانی و عراقی در رمل‌های فکه آغاز شد. در این درگیری‌ها حدود ۹۷ تن از نیروهای گردان علی‌اصغر به شهادت رسیدند. با ادامه نبرد، حاج حسین نیز بر اثر اصابت گلوله مستقیم دوشکا به گردنش در روز تولدش و در گردانی که نامش با نام طفل شش ماهه امام حسین (ع) بود به شهادت رسید.

من یک سرباز به نام «شهید صالحیان» داشتم که حاج حسین بسیار با او احساس دوستی می‌کرد. به همین خاطر از من خواست تا صالحیان همراهش باشد. پس از شهادت حاج حسین، من از شهید صالحیان شنیدم که حاج حسین اسکندرلو شب پیش از شهادتش گفته است: «امشب شب عاشورا است، حفظ انقلاب و این منطقه خون می‌خواهد و اگر نتوانیم این منطقه را حفظ کنیم دشمن تا جاده اندیشمک ـ اهواز پیش خواهد آمد.»

به گزارش ایسنا، در این عملیات همچنین شهیدان «سیدمهدی اعتصامی»، «سیدمجتبی زینال الحسینی»، «اصغر کاظمی»، «علی دهقان سانیچ» و «سعید منتظری» از جمع همسنگران تخریب‌چی لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع) در بازگشایی معبر برای رزمندگان به فیض شهادت نائل آمدند.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • مراسم عزاداری شهادت امام جعفر صادق(ع) برگزار می‌شود
  • حال و هوای حسینیه اعظم زنجان در ایام شهادت امام جعفرصادق(ع)
  • گردهمایی عزاداران در حرم حضرت عبدالعظیم (ع)
  • گردهمایی عزاداران در حرم حضرت عبدالعظیم
  • اعلام ویژه برنامه‌های حرم مطهر امام رضا(ع) به مناسبت شهادت امام صادق(ع)/ عزاداری شامگاه شهادت رئیس مذهب در بارگاه رضوی
  • بیا در آغوشم؛ به یاد «حسین بختیاری» که بهار پر کشید
  • برگزاری مراسم عزاداری شهادت امام جعفر صادق در ۱۵ امامزاده گلستان
  • نظامی گنجوی شاعر شهیر تفرشی
  • اعلام برنامه میثم مطیعی به مناسبت شهادت امام صادق(ع)
  • شهید حسین اسکندرلو را بیشتر بشناسیم